اپیزود شماره بیست و دوم - رختکن بازنده‌ها - مهمان: مرضیه برومند - podcast episode cover

اپیزود شماره بیست و دوم - رختکن بازنده‌ها - مهمان: مرضیه برومند

Mar 31, 20251 hr 41 minSeason 1Ep. 22
--:--
--:--
Listen in podcast apps:
Metacast
Spotify
Youtube
RSS

Summary

در این قسمت از پادکست رختکن بازنده ها، مرضیه برومند مهمان برنامه است و در مورد تجربیات زندگی، دیدگاه ها و چالش های کاری خود صحبت می کند. او از خاطرات دوران ممنوع الکاری، مقاومت در برابر سانسور و اهمیت انتقال مفاهیم اخلاقی به نسل جدید می گوید. همچنین، در مورد فیلم رها و اهمیت حمایت از آثار اجتماعی صحبت می شود.

Episode description


«میشه باخت و بازنده نبود، میشه بازنده بود و نباخت.» راستش این جمله هیچ معنای مهمی ندارد؟صرفا یک جمله برای اینستاگرام است که اتفاقا کلی لایک می‌خورد. همین. 


میهمان [بازنده بیست و دوم] مرضیه برومند 


-

مهمان نوروزی: مرضیه برومند

-

‎اپیزود بیست و دوم رختکن بازنده‌ها هم‌اکنون در کست‌باکس و تمامی پلتفرم‌های پادکست

-

اسپانسر این رختکن بازنده‌ها «گروه آگاه» ارایه دهنده خدمات بازار سرمایه ❤️

www.agah.com

اینستاگرام گروه آگاه:

@agahcom


-

طراح و میزبان : بهزاد عمرانی

@behzadomrani 

تهیه کننده: سیاوش صفاریان‌پور

@saffarianpour 

 باحضور جهانیار قربانی 

@vv0rld 

مدیر تبلیغات و امور بین‌الملل: خانم مژدگانی 


طراح نشانه : خورشید آزادی

@khorshid_azd 


قطعات موسیقی پخش شده در این اپیزود به ترتیب:


1- Chaaleh o Chaal - Otagh Band & Bamdad Afshar

2- Gele az Charkh-e-Setamgar - Morteza Ahmadi

3- khooneye madarbozorgeh - Bahram - Dehghanyar

4- Arayeshgahe Ziba - Bahram Dehghanyar

5- Daro Va Nemikonam - Feraydoon Farokhzad

5- Khab Dar Bidari - Farhad Mehrad

6- Soltane Ghalbha - Aref

7- Concerto in D Minor, BWV 974: 2. Adagio - Bach

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Transcript

Hi, I'm Raj Punjabi from HuffPost. And I'm Noah Michelson, also from HuffPost. And we're the hosts of Am I Doing It Wrong? A new podcast that explores the all-too-human anxieties we have about trying to get our lives right. Each week on the podcast, Raj and I pick a new topic that we want to understand better and bring a guest expert on to talk us through how to get it right. And we're talking like legit, credible experts, doctors, PhDs.

all-around superheroes. From HuffPost and Acast Studios, check out Am I Doing It Wrong? wherever you get your podcasts. This podcast is brought to you by Aura. Imagine waking up to find your bank account drained, bills for loans you never took out, a warrant for your arrest, all because someone stole your identity. Hackers aren't waiting. Why are you That's why we're thrilled to partner with Aura. Your personal data is a goldmine for hackers.

and Aura helps lock it down. Aura monitors the dark web, blocks data brokers from selling your information, includes a VPN for private browsing and a password manager to secure your accounts before criminals break in. For a limited time, Aura is offering our listeners a 14 day free trial plus a dark web scan to check if your personal information has been leaked.

All for free at Aura.com slash safety. That's Aura.com slash safety to sign up and start protecting yourself and your loved ones. That's A-U-R-A dot com slash safety. Terms apply. Check the site for details. Hey guys, we have an exciting announcement about our podcast.

For the past seven years, the Holderness Family Podcast has been the most favorite thing we do. We love getting to talk to experts. We love having meaningful conversations, just the two of us. And we also love hearing from you. But the thing we love most is being a place where you can laugh.

A lot has changed in the last seven years, and we feel very lucky that our audience is growing older with us. So in the spirit of that, we are relaunching our podcast. We are excited to introduce Laugh Lines with Kim and Penn Holder. The Laugh Lines podcast will be all about aging together better and also being able to laugh about getting older. We hope you'll join us. Search Laugh Lines with Kim and Penn Holderness. New episodes every Tuesday.

helps creators launch grow and monetize their podcast everywhere .com. تصمیم گرفتم قبل از سال ندوش بگیرم. به همه هم مراجعه کردم. شیر آب را باز کردم و در قسمت گرم قرار دادم کمی سبر کردم تا آب گرم شدم در همین مدت به حقیقت عجیبی پیش بشر سالهای سال تلاش کرد و بوم به اتم را ساخت بومی که یک کشور را روی هوا می برد بعد به این فکر کردم که چرا تو تمام این سالهایی

تکنولوژی نیمد تا این آب لحنتی و واکنی همون لحظه گرم باشه. حالا ما یه ساعت باید باید بایدیم یه گوشه تا این آب گرم شد. بعد وقت چیه بمب ساختن کلیه شرمی رو هوا.

تکنولوژه خواستی هم نباید داشته باشه بگر می سنن از بومبه اتا هم ساده تره دیگه چه می تغییر وضعیت رو باید در پادکست ایجاد بکنیم چرا با توجیه که سال جدید شد و اینها باید یه تغییری در روند معرفی اسپانسر داشته باشیم مثلا اینکه من بگم آره بلازم جهان بگه تو خلا جهان تو بگو چرا؟ آره من دیگه نمیتونه آره ازم خواب استفا بدم آره من خواب اصلا اصلا بکنم و برای این کار ساخته نشدم هیچی مایی تازه بابا خوبی اوکی بخون اگه مهمونمون اومد و ناراحت شد چی؟

نه کاری باید نداره این چیزه الان خود خانم برمند خودش هم که بازنده و اینا هست میخواد یه اپیزود ویژه ی عیده یعنی تو خوشحالی و شادی این هستان. من مطمئنم به گیر نمیدم. آره. آره. راه نگر نبیش. آره. من آمادگیشو دارم دیگه. اگه فکر میکنی من برم. کجا؟ آمادگی رفتن داری؟ آره. این پیشناهات داره جونه تو. آخه از این فیل میشه. فیل میته برا ما.

نه نه واقعا ببین اصلا یه جیر طبشی هم الان بروز خارون برو من گفت اگه من الان یه پروژه داشتم این مجدگانی رو میبردم برای اون چیز شدی فکر کردی الان مثلا اینجا بری بیرون سری میری سر کار را یه خانم برو من هم؟ نه بابا اصلا تو خالی کردم اصلا نمیتونم چرا؟ هیچ وقت اینجوری نشده بود از بیرونم آدم خواهی میکنم منم بیرون تو رو ندید یعنی بیرون خودم رو دیدم خوبیه خودتون نباشه ولی ¡Almar a mi juna! ساده راحت را راحت دیگه میخوندن دیگه اگه چیزی باشه تو اپیزاد تا خودش بد میگه دیگه

مهربونه، خانم برو من خیلی. بگو، زد میشه سه؟ فقط بفتیش. تا میترسه دکفر میزنه؟ بابا کاری ندارم. خب پس الان جدی من چشم که نابود اون پول زده دکتر تو چشمم باید باید باید باید باید باید باید باید باید باید گروه آگاه ارائدهنده خدمات جامعه در بازار سرمایه است و نزدیک به 20 ساله که در این حوض فعالیت می کند. یکی از خدمات آگاه صندوق های مختلف سرمایه گذاری مثل صندوق تلاست که اتفاقا این روزها خیلی خریدش برای مردم جذاب شده و دوست دارند که به صورت آنلاین تلا بخرند.

یکی از راه های خرید آنلاین تلا سمای گذاری در صندوق های تلا تلای مسقال آگاه شبه اون چیز هست که مینویسی میخونه مسترین هره میکنن رهو آخا میخواستم خیلی دقیق بخونم خوب گفتم باید من سعی که آخی شمرده بگم کلامات رو خوب ادا کنم چون فکر میکنم یعنی حدس میزنم

که احتمالا خان مورمان به من گیر بده سر این موره بیا خودت مفهود در نظر بگیش در وقت سر می گذاری آگاه زیر خط فرق دانش مالی سر میاره این ما هم هم بود و اونهایی که میخوان سرمایه گذاری بکنن میتونن صندوق دولار بگیرن صندوق طلا بگیرن یعنی یه درصدی از به جه که بری یه سکه بخری پولشو نداری یه سکه بخری میره درصدی از دروقع اون واحد تلا رو میخریم. مثلا یعنی انم با مثلا سی هزار تومن چقدر میتونم؟ سی هزار تومن؟ کشوان میگی هر چقدر؟ آن ها یه پنجه تومنی دارم. پنجه تومنی چقدر؟ نمیشه. خدایی بده. بده به کلمه زد.

گروه آگاه ارائه دهنده خدمت جامعه در بازار سرمایه است و نزدیک به 20 ساله که در این حوض فعالیت میکنه. یکی از خدمات آگاه صندوق های مختلف سمایه گذاری مثل صندوق تلاست که اتفاقا این روزا خیلی خریدش برای مردم جذاب شده و دوستان که به صورت آنلاین تلا بخرند.

من فقط آنلاین جوراب خریدم یه بار چی؟ مردم میرونم واقعا تلها میخره آنلاین وجه مطمئنی هستش که ادامه شه یکی از راه های خرید آنلاین تلها سمایه گذاری در صندوق تلهای مسخال آگاهه این صندوق در گواهی سپرده این صندوق در گواهی سپرده سکه و شمش سمایه گذاری میکنه و بنابراین ریسک خالی فروشی نداره اصلا نمی فهمم واقعا میگم ریسک خالی فروشی نداره یعنی چی؟ خالی خورشی کن تو ما باقید گول یا باش خالی بازی گردم در واقع مدیران صندوق مسخان

اونا میدونن شنونده ها؟ آره گوینده که آقه نیست شنونده من که نیستم من خودم دارم میگم در واقع مدیران صندوق مسخان گواهی شمش بکلا را خره بابا خب چی نوشه به خدا؟ آقا جا بخون تو اینو بخون نه علامت میگم خیلی سخت نبید در واقعه

در واقع مدیران صندوق مسخال گواهی شمش و طلا رو خریداری میکنند که توسط بانک مرکزی سادر و معادل آن در بانک مرکزی نگهداری میشود. اسمش صندوق مسخاله سرمی گذریه آگاه بخش صندوق تلاش اسمش مسقاله با سر میگذاری حد دقیق از ست هزار تومن میتوانید واحد های صندوق مسقال رو بخرید بگو بگو بخون تا همسوبا بازار دولار و تلا سرمایه شما نیست روش کند نه نه اینجا جاری شبا میخونیم وایست وایست یه باری که اینجا رو بخونیم با سر میگذاری حتی اقصد ست هزار تومان میتوانید واقعای؟ اجازه دیده اجازه سه دو یک رو نگفته بودم C.

دو یک بفهم با سرموی گذاری حد اقصد ست هزار تومان می توانید واحد های صندوق تلایی مسخال را بخرید تا همسو با بازار دولار و تلا سرموی شما نیز روشت کنند آقا اینطوری دولار و تلا نباید بگی خیلی راحت ببین با سعی مگزه در بازار دولار و تا دولار رو شل بگید برای خریده این صندو کافیست نماده مسخال رو در سامانه معاملتی خودتون سرش بکنید برای کسب اطلاعاتی بیشتر آقا آقا سب کو اجازه بده چونمت تون میخونی آرومتر؟ آقا باش چونمت متوجه نمیشه؟

من اصلا چرا دارم میخونم باشده باید؟ اینجا دیوان خونه هست؟ عشق حالی میدادم، حسن چند این قصه شما باشم، غیلی خوش گذاشت چقدر بد اخلاقی ولی برای کسب اطلاعات بیشتر در باری گروه آگاه و صندوقهای طلاعی مسخال میتونید به سایتشون مراجعه کنید. www.aga.com آگاه اسپانسر این اپیزود رخگن بازنده ها.

بهزاد هستم اینجا رخکن بازنده ها مهمان نوروزی این قسمت مرزی برومند مهمان بازنده مگر نود بگی ویشه ناروزه دیگه آره جو ناروز مهم نیکیم آره میترسم منم را شواخت میترسم قطر منم میترسم شما نمیترسین آی سفاری امپور؟ منم میترسم Субтитры сделал DimaTorzok ولی واقعا چرا من دوت کردی؟ راست

دعوت کرده سرتون گرمشه گفتم آخه ای دو از اینجور چیزا اسپانسرت که؟ اسپانسرمون رو باشه با که؟ آره گفته که آره پس منو دوت کردین که یه خورده حالا سه دو رو هم باشیم عیده مادر بزرگه خورده حرف بزنه و اینا خلاصه یک کمی دایره مخاطبی نم گسترده تر بشه ولی نه بساد جان من هم پودکست تو خیلی دوست دارم

یعنی این که دیر پیوستم به این که دنبال کنم ولی از همون اول خیلی خیلی از موقعی که و اولین اپیزاودی که گوش کردم آنالی بود و بعد بقیه رو خیلی دوست داشتم برای که خیلی هم شیرین بود در اینال خیلی حرفای خوب توش داشت البته بیتربیتی هم بود

به سوت میذاشتین الان هم بهتون میگم حق اونها داری حرفای به تربیتی بزن یا دوات میکنم بشتگانی بزن نه موشدگانی هم نه موشدگانی قبلا من به چیز کردم با شرط رو بکردم نه موشدگانی حرف بد نمیزن البته من نوست دارم و یعنی که خودم مثلا وقتی دارم گوشتون کنم و این ها این ها عالم جوون ها و این رقای و البودن و

بلاخره شخ طبیشون و اینا رو دوست دارم یه شب که به لیلی گفتم من دارم میرم رخگن بازنده ها به احساد من دوت کردم خب من که وازنده نیستم همینطوری دارم میرم گفت چیشی خاله تو وازنده نیستی گفتم نه گفت تو وازنده نیستی گفتم تو فکر میانی من وازنده هم گفتم خب بگو کجا باختم هرچی فکر کرد نتونست بگه چون من هیچوقت پوزیشن با زندگی به خودم نگرفتم در زندگی یعنی هر وقت کار کردم یا تو زندگی شخصیم یا تو زندگی اجتماعیم مشکلی چیزی پیش اومده احساس نکردم واقعی خدا و من چقدر بدبختم من بازنده شدم گفتم خب

من اینجا محفظ نشدم اونقدر که انتظارش رو داشتم حالا چرا؟ اینجا اشتباه من بود اینجا بعد انتخاب کردم اینجا مثلا شرایط جامعه اون روزا اجازه نداد که مثلا کار من اونطور که باید دیده بشه همین متاسف میشم ولی بازندگی احساس نمی کنم سعی میکنم کارای بدی کم تر اشتباه کنم یا انتخابای درستر داشته باشم

و کار بعدی دوباره اشتباه میکنه انسان اشتباه میکنه دیگه ولی اگه افسردگی به خودم راه بدم آوی من چقدر پدبختم خیلی ها عجیبه که خیلی دوست دارم بر خودشون دلی بسوزونن آخه حال میده خانم رو خب نه اتفاقا برد رخگن وازنده ها رو کش کنن و این که من چرا پذیرفتم بیام و چرا من مدت هاستن تو هیچ مناظره مصاحبه اینم دادم اینا نیستم دیگه من خسته شدم از حرف خیلی سخت و جدی و تکراری که از محتوی خالی شدن ببین دیگه اصلا واقعا حالت گلاب بردو چون تهوا به هم نص میده از شنیدن کلمات قلومبه سلومبهی که این روزا زیاد

من اصلا در هیته فرهنگ و هنر زیاد میشنوم یعنی اصلا من سال هاست وقتی میگن آسیب شناسی تنم مرمور میشه فرهنگ سازی آسیب شناسی تجربه آزیرزا تجربه که زیسته نمی دونم اینا راه بور توسعه فردی ببین بعد مولی کردن اینو خیلی آه باری کلمه الان این سال هاست این سال های گذشته یعنی در دوازده ساله من البته این حسی که میخوام بگم قبلا سال های پیش اینطوری دست میداد. این موقع که تاکسی میگرفتم. ماشین نداشتم اما میزدم کنار خوابا میگفتم تخت آوز. تخت آوز. تخت آوز. تخت آوز.

من چی دارم میگم؟ تخت و سلیک گلمه بیمهنی بود با حرکت سر من تخت و شریعتی شریعتی. دیگه شریعتی نیست. دیگه اصلا هیچی نیست. دیگه معنی نداره. اصلا تو تکرارش میکنی به معنیه. بعد بعد دیگه مدت هاست میخوام خرص جدی بزنم نمیتونم. یعنی اصلا یه جوری توی یکی بمبستی قرار گرفتم دیگه میگم واجه ها بیمنه شده جملات بیمنه شده حرفای خودم از حرفای خودم خسته شدم این همه یه چیز رو تکرار میکنیم بیمنی میشه بنابراین پذیرفتم چون شما چرت و پرت میکنید ¡Ay, gaspa! ¡No sé!

یعنی من در این حال که خیلی خوشحالم که هستم که بین این مردمم، بین این بچه هم، بین این جوون هم، بین این دوستان دگر اندیشم که مثل من اندیشه نمی کنند خوشحالم اونهارم دوست دارم شماهارم دوست دارم بی اجابارم دوست دارم با اجابارم دوست دارم گروفشارم دوست دارم بالا به خدا

حالا الان مثل ماهی مهجوی نشه؟ ببین من به حمله آدت کردم بچه جالبه که من همجور پینک پونگه گاهی اینا فوش میدن اینا تر میفونم بعد اینا فوش میدن اینا تر میدن ایش گلو من برام اصلا نمیگم بی اهمیته یعنی من شون کار خودم میکنم من حرف خودم میذارم اصلا برای خوش آمده کسی یا گروهی یا جناهی هیچوقت در زندگی برای خوش آمده هیچ کافت من خودم مهم بودم که خودم راضی باشم نیت امنیت درستی باشه و خودم راضی باشم من شهرمانشا را توی این بسران ولایت کار میکردین

و یک بخشیش دست نیرو انتظامی بود و اگه نگهبانی داشتید یعنی ما به اون نگهبانی رد میشنید معمولاً هم سربازه ها رو میذاشتن اونجا دیگه بعد یه روزی بود که مثلاً بچه ها آف بودن منی ما باید مثلاً آماده می کردیم برای روز بعد و کار داشتیم من رفتم دیدم این سربازه یه سگره گرفته دومه سگره گرفته سجه میزنی، این با چوب داره سگه رو میزنی و دومش رو گرفته سگه رو داره میچرکنی من وایستادم گفتم نکن نکن پسر جان نکن عزیزم چرا این کارو میکنیده میگم نکن این کارو بعد دیگه یکی دوتا سرواز دیگه اومدن سگره دستش

نجات دادم بردم. من زدم زیر گرگه. بعد یک همون سرباز اومد که خوان برو من گرگه نخوان. سگه حالش خوبه. گفتم من برای سگه گرگه نمی کنم. برای این سرباز برای این پسر عزیزم گرگه میکنم.

این چه رنجی متحمل شده در زندگی؟ چه بهش گذشته؟ گذشته چی بوده؟ خشمش و اقدش و هرچی که از خالی میکنه اصلا من شرخ اونو مادر و زرگر رو ساختم دلیلش شی بوده ابتدای وقتی بوده که من دم داره این دوپارگی check off in این فرقا داره آدم ها را از هم جدا میکنه در سکه من همیشه چه تو خانواده چه توی محلمان ما همه همیشه با هم بودیم ما بی هجاب بودیم اونا چادوریه خیلی صفت و سخت بودن رفت آمد میکردیم هم دیگر میدیدیم حتی روزهای بعد از انقلابم

با وجود اینکه ما رو سری سرمون کرده خب اون میدونست ما بی اجابیم مثلا همسایه میامد میرفتم خونهشون میرفتم اصلا اینطوری نبود خونه ما در بزرگر رو ساختم برای اینکه بگم ما همه با این که ممکنه نوع زندگیمون، نمیتونم سبک زندگیمون، تفکراتمون، اعتماداتمون با هم تفاوت داره اصلا خواسته هامون همشه با هم تفاوت داره برای همه توی یه خونه ای یک مکان به یک جا زندگی میکنیم با هم و با صلح و آرامش در کنار هم زندگی میکنیم ما یه مخمل انحصار طلب داشتیم که میخواست همه را رد کنه ولی اون مخمل

دیدید تو هر دو سیزن اینقدر با محبته که میخواست محبته و عشقش رو سرکوب کنه اما نمیتونه تعمل کنه اول که گرایش پیدا میکنه به خانواده مرگ و گروسه اصلا نجات میده اون نبات و اینا رو بعدا با هاپ و کمار این کار رو میکنه که اصلا حالا از یه جای دیگه اومده خیلی جدی شد چرفت و پرت بگیم خیلی خیلی جدی شد برای من جالب بود که خانمه مفید اون آواز مادر بزرگو خوندن و صدای مادر بزرگ بود

فکر کنم اولین باراییه که تو تلویزیون یه خانوم میخونه توی یه آره البته اول ما توی مدرسه مونشو هم میخوندن تدخانی هم اونجا داشتیم اونتا با صدایی که تقریبا میخور تقریش داده شده بود ولی توی خونه مادر بزرگه بله ترانه خونه ما در بازرگه که واقعا شاهکار دخانیاره واقعا شاهکار دخانیاره و برای من عجیبه که این ترانه چطور تونسته این همه همچنان بچه های کچیک میخوند توی به اسطلاح سری دومش که برا پخشش مشکل پیش اومد اول گفتن ها پو کمار هندیه و مسالمون های هند برمخوره یعنی شوالا یه سال توقیفش کردن

نه بابا چون وقتی میخواند پاهانه بیارن میارن دیگه چرا دومن اترازت جاره در گنجه واسه؟ هره یه مجاد پرستی بود خانم ببرو من خیلی خیلی جالب بود یه سال بعد فکر میکنم یعنی حالا فکر میکنم اول گفتن نه با این مسلمانه هند بر میخور و اینا من جشفاره عروسه که بود یه ده هندی اومده بودن امر بردم تلویزی ها اونا گفتن آقا اینو بدیم ما ببریم هند پخش کنیم خیلی با مزده بود بعد یه مقدار با من لج بوده رئیس وقته بله بله بله با من لج و لج و زیاد داشته آره بعد که اون بسرا رفع روجو شد

ما را به تموم با هند به هم خورده خب بعد ما قرار شد که پخش بشه اینجا یه آقای اومد شد مدیر گروه بوده رابطه با هند بعد شد و نمخش کنیم تک می کنم اگر اشتابه نگره بشم بعد یه آقای مبت شد مدیر گروه کودک و اینه ها موقعا داشتم آراشگازی بارو می ساختم خلاصه گفتن تماس گرفت و که ما بگیم گفتن میخواییم پخش کنیم گفتم خواه الحمدلله بعد زنگ زد اون آقا بزنگ زد و گفت که نه این تکخانی زن داره غیر قابل پخشه گفتم شی تکخانی زن داره گفتم ما با این سری اولش پخش شد صدایه هون جوجه خروسا و جوجه مرقه را میگو

میگفت یکی میاد نمیدونم یا این چیش زیادمه یه ترانهی میخوندن این نکسی ها با هم میخوندن بعد اگه اشتباه نکنم گفت که نه اونا اون صدا ها ایراد داره گفتم اون صدا جوجه خروسه گفته نه گفتم ببین همونطور که دیگران رفتن تو اومدی تو هم میری یکی دیگه میاد من اینو پخش میکم ولی تو برو دکتر خود دو مالجه کن بزاری جوج خروز بعد دیگه دستان شد دستان شد و تا اون آقا بود سه ماهی گذشت اون آقا رفت

یک مدیر دیگه اومد اون صدا کرد که میخواهم پخش کنم گفتم با صدای جوجو خروز مشکل نداری خندید گفت نه پخش شد این ما دائما در حاله سرکله زدن با مدیرانی بودیم که می آمدن و می رفتم و سلیغهی امار سلیغه می کردن وقتی که زمان می گذره ازش عبور میکنی و فکر میکنی که

عبدا شکست نبوده بلکه لازم بوده برای اینکه تو کسب تجربه بکنی نیروی どうもでべきれば به کارت ادامه بده شما سالها و بارها هم با ممنوع کاری هم روبرو شدین دیگه ممنوع کاری مختلف آره آره ممنول کاری هیچوقت من تو ممنول کاری هم از اون کلماتی که میگن نگین ممنول فعالیت بگین یا این که شیشی از کار

چشی بود فارسیش یه چیزی گذاشتن جاش مهم نیست ولی من دورانی هم که خیلی یه دوره بیشتر نبود و تو اونجورم کار کردم مگه میشه کسی رو ممنوع کنن از کار کردن کار کردن مگه فقط کاریه که در ارتباط با دولت و تلویزیون و اینا باشه در هر زمان میتونی خالق باشی بنویسی تراحی کنی

و در اون دورم نه اتفاقا به لطف خوده به لطف نه یعنی با نظر خود دوستانی که در تلویزیون بودن گفتم ما باید تو این کار رو شروع کن من اتفاقا دران یازده رو دقیقا در همون زمان شروع کردم که بخشی از متناشم با حمیده جبلی با هم نوشتیم هر دو ممنوع از کار بودیم نه شده بادیم از کار و هر حال

ولی در همون دوره کار کردیم آه یعنی تو دوره ممنوع کارتون ساخت این تهران یازده رو و ام دو کاری که مرتفع شد پخش کردیم بله بله بله با حزینه خود تلویزیو نه اون یه ماجرایی بود که حالا برحال نمیخوام برگردم بهش نه که بگیم مثلا ناراحتم ازش نهازن ناراحت نیستم ولی جاش نیست سلام بابا جون خیلی

چیز شده بد شده حرف همون که میگن یوبس شده یکم با تراوت تر حرف بزنیم میگم یعنی خیلی از احساس شکست ها به مرور زنی وقتی زمان میگذره تو برمیگردی بهش میبینی شکست نخوردی اتفاقا یعنی زمان به تو نشون میده که اون شکست نباده اون اتفاقا Şansa çok. Paldies, paldies, paldies, paldies چه ناره خود Und ich warte.

موسیقی من آراشگاه زیبا رو ساختم و دو سال مدیر آمل وقت تلویزیون بی خود و بی جهر اصلا خنده دار بود میگفت شعرهای فردوسی و درارین شعرهای فرد و سیکن از اون آقای خمارلو بابای اسد خمارلو مثلا حراق من بود کسبیان چرای را به را مثلا گای فردوسی میخوند در بیارین و من مقاومت کردم

و نذاشتم در بیارن دو سال بعد دیگه تحقیق و تفحص ها نمیدونم از این حرف ها و دیگه آخرهای دورش بود و ناچار شد اجازه بده شرط گذاشت گفت اسم این خانم نباشه گفتم نباشه اسم شما نباشه آره اسم من تو تیتراش نباشه مطرح نیست برای من مطرح این بود که سریالم نست نخوره یعنی اون برای من همیت داشت و همیت نداشت اسم من ببین اونی که میدونه برش مهم بوده بدونه مثلا کارگردان رو تو پروست تولیدم میدونه مرزی و رو من کارگردانه اینه یا یکی دیگه اونی که نمیدونه حسن و حسین و مرزی و رازیه برایش چه فرق داره این جاه طلبی ها رو من

خیلی دارم من خودم تعریف میکنم نه آخه مثلا من با خودم فکر میکنم من این جاه طلبی ها رو ندارم برای همین وقته جلوه اونو میگیره من با خنده خنده گفتن که اسم کارگردان عوض بکنیم خانم تهیه کننده خانم مستویزاده گفت که بزنیم سادات گزدی چون من مرزی و سادات و رومنده گزدی هم گفتم اجاب اسم خوبی سادات گزدی شد کارگردان سادات گزدی مردم که برشون چه فرق میکنه اصلا به اسم کارگردان نگاه نمیکنن همکاران که نگاه میکنن که ببینه اسمشون کجا هست اول آخره چجوریه

به ساداتی ازدی شد بعد خبردگار ها و جرایت و اینا میامده میگفتن خانم برو منچه رسمت عوض شده منم یا همطرفه با شوخی جواب میدادم آره بد مثلا همینو آخه من شرافل کار بگم خیلی داستان داره آقا من داشتم خونه ما دربزرگه سری دومی اون موقع میگفتیم سری نمیگفتیم سیزن آره داشتیم سری دوم همین بخش هاپ و کمار اینا رو میساختیم منو اخراش کرد بعد نوشته بود این خانوم چیزه زیر استاندارده اخراج هم کرده بود دوباره برگردونده بودن این خانم زیر استاندارد رو چرا اجازه دادی؟ من دوارم نامشو

زیر استاندارده چرا اجازه دادین این کار بکنه؟ یعنی چه زیر استاندارد؟ آو اینا یه خطی داشتن استاندارد گفتن زیر استاندارده مثلا این کار من زیر استاندارده آخه استاندارداشون هم کومیدی بود بعد مفتن من زیر استاندارده مگه میشه خانو برو من؟ به خدا ناراحت نمیشدم ببین ناراحت نمیشدم

فکر میکردم خب من الان باید مقاومت کنم برم جلو کار خودم بکنم من ناراحت افسورته آی من چقدر بدبختم آی چقدر زندگی با من بدتا کرده نمیشد چون که اصلا خوشم یادت چاله من از درگیری خوش هم میاده میدونم پوتکاری هم خیلی روز دارم شما خانون گروه من از شما بری دارم نه خانون گروه من خیلی دارم Hi, I'm Raj Punjabi. And I'm Noah Michelson, also from HuffPost. And we're the hosts of MIT. a new podcast that explores the all too human anxieties we have.

get our lives right each week on the podcast raj and i pick a new topic that we want to understand better and bring a guest expert on to talk us through how to get it right and we're talking like legit credible experts All around superheroes. From HuffPost and Acast Studios, check out Am I Doing It Wrong? wherever you get your podcasts. This podcast is brought to you by Aura.

Imagine waking up to find your bank account drained, bills for loans you never took out, a warrant for your arrest, all because someone stole your identity. Hackers aren't waiting. Why are you? That's why we're thrilled to partner with Aura. Your personal data is a goldmine for hackers.

and Aura helps lock it down. Aura monitors the dark web, blocks data brokers from selling your information, includes a VPN for private browsing and a password manager to secure your accounts before criminals break in. For a limited time, Aura is offering our listeners a 14 day free trial plus a dark web scan to check if your personal information has been leaked.

All for free at Aura.com slash safety. That's Aura.com slash safety to sign up and start protecting yourself and your loved ones. That's A-U-R-A dot com slash safety. Terms apply. Check the site for details. آره مورمان یه ات سآلی شما این همه کار برای بچه ها ساختیم خواهد تو هیچ فقط بچه نداشتیم نه Cię.

چرا اینطوری شده؟ این هم جاز باختامه؟ من نمیدونه، نه من میدونه با یعنی خب شما یه علاقه شد به بچه ها دارین که این همه کار برشون ساختین دیگه بعد برای من جالب اگه شما بچه این ندارین آخه خیلی هم معالجه کردم هر چیز دفتان رو دوا گفتن تا شوهر نکنیم از چلا حتما سوال بعدی شمیده که خوب چرا ازدوالشم؟

ازدواش نکردم خیلی جالبه این خیلی بر من جالبه شما هیچ وقت ازدواش نکردین خب نگرفتن منو چیمارا اه بسه من که چیز کو همی بازاریم نه نه ببین حالا یه خاطره هم برتون میگن یک زمانی که توی یک جشواره بود من خیلی خسته بودم خیلی

زیاد کار کرده بودم زیاد مسایبه کرده بودم عکس انداخته بودم کار بچه هم بود با بچه ها و با خانواده هاشون در خلاف همه دانم بود و گرمم بود و اینا اصلا یه روز اومدم تو اتاق آتل روز سریع و مانتو رو در واردم پرت کردم خیلی سرق بود این برنفشا و مرجان از دستان عروسک امام با من همه اتاق بودن و من گفتم ای خدا

من خسته شدم، مردم، انقدر عکس انداختم، انقدر مسایبه کردم، انقدر اینطوره کردم، من بیچاره چه گناهی کردم آخه؟ ای خداگل اصفه کردم، من اکر الان استفاج کرده بودم، شوهر داشتم شاید خیلی زندگه بهتری داشتم خیلی کمتر انقدر سختی میکشیدم et non به زبان آوردم گفتم ای خدا کاش من شوهر داشتم همون لحظه پشیمون شدم گفتم ای خدا کاش که من شوهر داشتم شوهرم مرده بود ما احترام به همه شوهرها خدا به همه شوهرها عمر بده تو رو خدا من شخی کردم به دل نگیریم واقعا شوهرها مردای ایرانی

واقع هم مردای خوبی هستن اون لحظه فکرم وای اگه میشه یعنی به یه چشم هم زدنی پجمون شدم یه بار سال ها پیش آقای جبلدی، عمید جبلدی از من پرسید مرز خانوم شما چرا ازدواج نمی کنیم؟ گفتم محمد جان مدفاق هستم با ازدواج مخالفتی ندارم دیده که من همارم تشویق میکنم ازدواج کنی؟ گفت نه خودتون چرا ازدواج نمی کنیم؟

קופתם חודם خدا من مخالفتی ندارم اگه یه آدمی باشه، پیدا بشه که آدم خوبی باشه، آفش بد نباشه، آدم فریختهی باشه، اهل هنر باشه، باسواد باشه معلومات داشته باشه نمیدوندم وضع مالش هم بد نباشه اینطوری باشه اونطوری باشه شاید گفت مرز خانم این که تو میگی رابرت دانیروه اونم که نمیاد تو رو بگیره

برای اینکه الان دیگه یعنی از یه سنی که میگذره سخت میشه این قضیه و به هر حال با شغل آدم چون من اگر مادر میشدم کارو میبوسیدم میذاشدم کناره لاقل برای دو سال، ست سال و بعدم آهست آهسته یعنی این خیلی وظیفه مهمیه وظیفه مادری ولی این خیلی اطلاع از زندگی شخص جان که هم خانم برمند شد محافظ کارین

چرا ما پس زندگی شخصیمون رو عیام کنیم برای همه؟ ما خواهی این روز خیلی ماده خیلی بده من از این انستاگرام یه مقدار بعدم میاد موله اینه این صفره هفته نگاه بکنین سگم چه خوشگله آی نمیدونم شب یلده های من صفره یلده های من همسایه همون نمیدونم ها چرا ببینه اینا چشم همچشمی پش میاره متاسفانه خیلی ششم همچشمی خب شهادی های صفر هفت سین و آدم ها میخوانه اینشون بدن که ما چقدر خوشحالیم چقدر هم نشون بدن آها میریم سر حرف میلان کندرا میلان کندرا توی یک کتاب ها سمون کتابش نمشوخیه کدومه

یادم نمیا یه چیزی میگه به یه مناسبتی حالا شاید من نقل به مزمون میکنم میگه مردم دو گروه هن حالا مثال مرد داره میزنیم که مثال اینه که در واقع دوتا آپشن در اختیار مردو بذاری که حالا مردو یا زنو که انتخاب کن با یه زن بسیار زیبای معروفه نمیدونم حالا جنیفر لپزه زمان ما شو معنام خوان باشگلاری نمیدونم دیان

چه مثلا با نیکول کیدمند مثلا در یک جای مکان عمومی خیلی پررفت آمد که همه هستن و دارن نظاره میکنن تو با این چک تو چک دست به دست تو دست را بری طوری که همه فکر کنند که شما با همین اما هیچ اتفاقی بهنتون نیفته یا تو با این خانوم زیبارو حالا نیکل کیتمن یا هرکسی که هست

امکان این داشته باشی که رابطه ای داشته باشی ولی هیچ که ندونه کدوم انتخاب میکنی؟ نوت دو نه درصد اولی انتخاب میکنه میخوان در چشم دیگران خوشبخت باشن خوشبخت بنماین میخوان دیگران حسودی کنن فکر کنن آی من چقدر خوشبختم من چقدر موفقم من چقدر فالا مگه این چیزهای ظاهری موفقیت دلی موفقیت نیست

پیر زنی حرف زده نه یه چیزی هم هست در راستای هم چیزی که افنید یه جوکی هست یه آقایی که جز خدمه پایینه کشتی بوده یک کشتی از مثل تایتانیک تا رو اینجور چیزا و خانمه ملیمون رو هم تو اون کشتی بوده در بلندترین مرتبه طبقاتی در اون کشتی این کشتی دوچار سانهه میشه و این دو نفر خانم مرنی مورن رو و این آقاه که اسمش اسقر بوده خودشون رو میرسونم به جزیره روز اول میگذره آقای اسقر میگه که خانم علیمون رو ما دوتایی فقط توی این جزیره ای ما

گیر کردیم اینجا بعد فرداش میشه میگه خانم مریمون رو من میتونم با شما سمیمی تر با شماینا خلاصه خانم مریمون رو میگه بله بعد میگه خانم مریمون رو من میتونم خیلی سمیمی تر با شماینا بعد میگه آره میخوانم من یه ذره بیشتر میتونم سمیمی باشم میگه آره و نهایتم میگه خانوم مرلی من رو ما امشب با همدیگه باشیم خانوم مرلی من رو میگه بله حتما باشیم و اینا بلاخره من و شما که بیشتر تو این جزیره نیستیم خلوز اینا شب با همدیگه داستان و اینا فرداش میشه و از غر وای میسته دم دریا و به دریا نگاه میکنه

میلیمون را میره پیش اسقر میگه اسقر چه تو شده؟ چرا اینقدر قمگینی؟ ما که دیشب خیلی به همون خوش گذشت اسقر میگه خانم مهریمون را من میتونم یه تغاظایی از شام بکنم میگه بله میگه من میتونم یه لحظه شما رو محمد صدا کنم بعد میگه بله بعد میگه محمد من دیشم با مهل محرم برم yani hambeye onunla zaten ile kevbeye خشمه بخوابی نه که خیلی ها میگن من دلم میخواست بازیگر بشم من خیلی علاقه دارم به بازیگری خب کافی نیست علاقه גוף כה, הרי ערב הולעני, חל דלה שומחת.

بازی گرفشه بهش کمک کنی گفتم ایه چجاله گاهیشون مربی تنس خیلی معروفیه گفتم بله آقای فلانی من هم خیلی دلم خود مربی تنس بشم میشه به من گومه کنی خب نمیشه یعنی اتفاقه من زیزی گلورو یکی از حالا چیزای اهداف این سریال زیزگلو یا قصه های تابتا دقیقا همین بود یعنی آدم با آرزوهاش روبرو کنه مخصول اگه با آرزهای محالش روبرو کنه و بعد وقتی که محقق میشه اون آرزو توی حالا همون قسمه بعد میبینی که اتفاقا آرزو هم همچین آرزوی خوبی نبوده یعنی الزامن هر وقت تو به آرزوت رسیدی احساس خوشبختی نمیکنی

بعد که یه چیزایی به دست میری یه چیزایی از دست میدی تو هر شرایطی من اصلا نمیخوام راجب این اپیزویدهای شما عرف بذارم چون واقعا همشون خوب هست البته مثلا راجع به این همین آقای امیر که متاسفانه نابینا شد و واقعا دمشگرم که داره تحمل میکنه برای این که زود برنده شد

این اگر زود برنده نمی شد الان این باخت رو نمی داد برای اینکه قبل از اینکه اصلا ظرفیت پول دار شدن و داشته باشه پول دار شد اگه پولدار نمیشد این اتفاق برش نمیافتاد خودشم به نوعی گفت اینو به نظرم بله حوضا و چرا ما فکر میکنیم همه باید پولدار شیم چرا فکر میکنیم همه باید جایزه بگیم

چه رو فکر میکنیم؟ همه باید از اینی که هستیم بالاتر باشیم چون که تحک نداره همه شادم میخواد در صورت که از نظر من از نگاه من همین جایگاهی که من احلان دارم از سرم هم زیاده بساچان باور کن سیاوشان باور کنین بچه ها باور کنین من اینو دارم خیلی صادقانه میگه من الان اسمم تصویرم آن تصویری که تو زهن مردم طرفدارا و دوستان که اونقدر محبت دارن که اصلا واقعا یه دریای محبت نسبت به من حس میکنم یعنی از خودم فراتر رم

من اون نیستم. من هم ضعف دارم. من هم مشکل دارم. نقطه ضعف دارم. برا همین دوچهاری که تن و آغاز میشه. من میخوام به شما بگم که توی کتاب زبان از یاد رفته ریش فرام که من مثلا سال پیش، سی سال پیش خوندم الان یه چیزایشی آدمه یک در واقع میگه زبان از یاد رفته زبان رویاست زبان استعاریه یعنی سنبولی که نمادین رویاه هاست رویاه ها رو تفسیر میکنه حالا این ریش فرام داره بیماران خودش و تجربیاتی که داشته حالا تو این کتاب کود میاره دیگه در باره یک مرد خیلی موفقی که نمیدونم وزیر بوده وزیر بوده یه هم چیزی بوده

که بیمارش بوده و این دائما خواب میدهده که از بلنده سقوط میکنه دائما این خواب تکرار شونده داشته از بلنده سقوط میکنه و نکته عجیبش اینه که یک روزی این بیمار واقعا اکوه سقوط میکنه و میمیره یعنی میره بالای بلندیک و هیجایی وزیر پاشخالی میشه و سقوط میکنه و اون رویاش به حقیقت میپیونده

و این اینطوری تفسیر میکنه میگه این از جایگاه خودش مطمئن نبوده زیرا پایستاس بوده یعنی این که خودش واقف بوده به این که در مقامی که هست نباید میبوده یعنی اون جایی که هست لقزانه زیر پاش نه اینکه ترس اینکه مثلا پستشو ازش بگیرن نه خودش واقف بوده برای همینطور رویاش میدیده و آقه بعد میره بالای کو ناخد آقا پاشو میذاره یه جایی که سسته و اونجا فرو میرزه باور میکنین من خوابایه

شبیه به این زیاد دارم. من دائما پله های رو در خواب میبینم که بسیار پله های باریکه. و من دارم ازش بالا میرم و جای دست نداره. دست انداز نداره. یه جای رو نداره نرده ای تناب ای چیزی و داره میره و این هر دفعه یه جاست میکنم یعنی اون خواب تکرار چونده رو همچنان میبینم خودم از موقعیت خودم میترسم و بعد خودم طور دروازی خودم هم من وقتی کار میکنم رقیبم خودم هم یعنی دلم نمیخواد کاری که الان درم میکنه هم از کار قبلیم ضعیفتر بشه

همونطور که گفتم اینایی که تو و هاشون حرف زده تو پادکست شما هستن دو گروه هست یه گروه کسایی هن که خب حالا توقعی از زندگی داشتن مانی ایجاد شده نمیدونم اتفاقی افتاده مثلا در مسیر موفقیتشون یه خلالی وارد شده یه اتفاق چیزی شده توقفی شده دوباره از اول شروع کردن و همشون هم خیلی خوبه

یعنی اینکه خوب دارن تحجیز میکنن میگذرونن این مسئله رو یه ادم نه یه اده که داستانی براشون یعنی تقدیر باشون خوب تا نکرده مثل آقای ضروری مثلا мыслей ریحانه مثل نگار قربانی مثل خود تو تقدیر تقدیر یه چیزی میخوام بگم میخواستم بگم نمیدوم چجوری بگم جای خوبی نگفتم میخوام بگم که عزیزم بهزاد جان تو هم

برنده ای تو برنده ای تو جز برنده هاستی من نمیدونم تو چرا خود تو میشه پونی تو بازنده ها تو نه صدا داری نگوشم موسیقیت نه قیافه داری ولی تو برندری تو معروفی تو جایگاه داری چون با نمکی چون اعتماد به نفس داری به خدا یعنی تو راز موفقیت در محمول بودنته در خود بودنته جدیتارم میگم یعنی من اصلا کیف کنم تو میخونی؟ به خدا میگم چه خود کنه؟ اکتیبه تو همه چه اکتیبه و خوبه و دوستش دارن همه مثلا من چرا باید تو رو دوستش داشته باشن نمیدارم برم سوال من اومدم کنار خیابون بایستادی گفتم من از طرف دارای تو

تو به من کم مهدی کردیم میترسیدم آره خیلی وقت پیش امان این وسط میخوام یک حسن استفاده بکنم از مردم شما این همه راه اومده این همه اومدم براتون خاطره گفتم جبلی هم هاستین گفتم ببین این فیلم سینمایی رها که من مشاور پروژه بودم و الان اکرانه برحال بعد از این همه وقت که فیلمی با تم اجتماعی با موزه اجتماعی ساخته نشده کم تر ساخته شده این فیلم قابل توجهیه و توی جشنوارم خیلی موفق بوده من میخوام که

یکی از این جمله ها رو که اینجا نوشته خواهیت انتخاب کن؟ خانم برو من نمیتونه این کار رو انجام بده بده جهان صداش قشنگتره این هم من مجدگانی من فن مجدگانیم من فن مجدگانیم من اصلا این پادکست دارو گوشیم کردم من دسته این مجدگانی خندیدم که بعد هم میخواستم نقشم بهش بدم

صدا صدا صدای عروسک صدای جهان که خیلی صدای خوبیه در آگه یه فرهنگی خیلی خیلی چیچی آره این هم خوبه خب حالا ببینیم کدوم تو میتونین رو بگیم یکی از اینا رو یک هنیا رو انتخاب کن که چیز مخاطبین شما خلی تلعه بشن برای اینکه واقعا باید کمک کرد به توی این وار نفسا که غیرقابل رقابته با این همه فیلمه و هر پار سرگرم کننده ما پادکست های دیگه هم آهای سفاریان به معرفی کلاهای فرهنگی خوب مرحله ببینیم مجدانی حالا چه گندی بزنیم مجدانی خوشکل بگو قصه یه پرقصه که شما رو رهان نمی کند. این فیلم شما رو رهان نمی کند.

من بودم اصلا نمیرفتم پیلم ره ها باشه کلی باقا برای سخته مالا اگه از این نمیدونم چی چی چی بود و اینا درست میگفتی؟ الان یه درخوادی بوده کننده دابلگو دابلگو دابلگو نداره بابایچ خوندار جوندار یه دانه میخوام الان بکم خیلی دیبونه کننده رها درد آشنای این روزهای ما

خروز درونم میدار شده رها رهای خالی یا رها با اتوار رها درد آجنایه رها درد آشنای این روزهای ما میتونم اینه جا به جا کنم؟ جا به جا کن، هر قلطی میتونم منو بگو به عشق تو اومدم اینجا اومدم فیلمو تبرید کنم برم اصلا برا همین اومدم درد آشنای این روزهای ما قصه پرقصهی که شما رو رهان نمی کند رها؟ چه بایی قصه پرقصه ای که شما رو قشن سره هم بگو نفستو یه جوری کنترول بکن که بتونی جمله رو بتونی نفس بگی Δεν έχω μείνει αυτό. Προαρά, μιλίζω. Βέβαια, ας είπα όλοι όλοι να φάσαν, ναι, ναι, ναι, όχι εγώ, μεγάλω τώρα.

افتضا هم تو این ماجه هست به هر حال گفتن محل و نرشن و دیالوگ و همه این فیلم شما را راهانه می کند. اون فیلم شما را راهان می کند. البته اگه خودشون بلد بشه به خدا اعتماد به نفس داشته باشه ای قرار باشه هی به حرف من این اونگوش کنی که هیچی را رفتن خودم یادت میره تو اینقدر خوب بودی که من اصلا این رخگن وازنده ها را به خاطر تو گوش میکرم خیلی دوستاتون دارم خیلی خوبیه که خانم برو من همیشه هست جوان

یعنی آدم هایی که با اشون کار میکنند کلی همیشه اعتماد به نشت میگن به حکس همه میگن من تخریب کنندم به خدا اول تخریب میکنم بعد تعریف میکنم نه واقعا تخریب کنندم ارادم هست به خواهی بد تقریب میکنم ترخیم میدونم که یه باده من دیدم ترخیم چیم ترخیم چیم ترخیم چیم الان دارم سعی میکنم اون چهتر خوب همشون میدونم ¡Gracias! اگه مره بخت و بار سرم پر アレイモン Satanı o zemin bir yanda Parabéns! Šabtom záv, zát morbe mám sát. selamat menikmati Terima kasih.

هزار کموش نبا خواه Şapta-ţaţaţaţaţaţaţaţaţ ورود سیاوش سفاریانپور کارشنست بخت علمی اه آقا این چشن چی شده خوشگیرمه گلمجه است گلمجه گلمجه اون دفعه هم تبخال زد رو یه طوریشه من میتونم حرف بزنم قدیما میگفتن سند سلام سند سلام امت میکنم خودم ها قلاه امت میکنم سند سلام سند سلام زنی؟

فکر کنم هچ خال برو برو بکنم برای فکر کنم اون یک سنه یک شما برد تو آینه به سلام کنم نه میگن که باید بری سنده سلامت میکنم خود اما غلامت میکنم تا خوب چه؟ ها الان اگه این یعنی این یعنی میشه سنده؟ این سنده نیست اسمی سنده سلامت اما اصلا کلا سنده سلامت یعنی راه یعنی

درمان شده اسمش درمانش هم نه که بره سنده سلام کنید چه جاله من هم درمان هم اسممه ها مجده خانم برو من برم جلو آینه بگم اون چیز که شما گفتی بگم یعنی خودم رو دارم به اون موضوعی که شما گفتی نسبت میدن اینو بعد از قدما بپرسی این تبه سنتی من نمیدونم من که با تبه سنتی میدونم خیلی خوب نیست خانم را

امتحانش که ضرر نداره به مام نگو امتحان کرد آقا من برسکتی خواهد برو من هر روز رو تو آینه به خودم فشت میدم هر روز آینه به خودم دست میدم اتراز میکنم میگم چرا اینجوری هستی چرا اونجوری چرا این کار کردی پیوست دارم همین کار توحیله میکنم من درگ داره تو خودم در آورده تو خالی کرای زباری هم خواب من رو حرفا کن بیا اومد کف دیگه درست دیگه بگو ورود سیاوش سفریانپور کارشناس باخت علمی همکنون به رخکن بازنده ها یه چیزی که راجب شانس گفتیم ما بارها توی رخکن بازنده ها

که حالا نمیدونم باختن یه جایش بدشانسیه یا نه ولی یه خوشانسی بزرگ آوردیم چون خانم برو من پیوسته راجب محیط زیست به همه تذکر میدن سر کارشون آدم ها اجازه ندارد از لیوانه یه بار مصرف استفاده کن برای اینکه آشقال زبانه بی مورد ایجاد نشه اصلا سریال آپری ها رو ساختن برای همین موضوع سوال های سوال دقدقه‌شون محیطیزیس بودن و هم می‌خوام بگم که ما چقدر خوششانسیم که توی جایگاه سیارهایی که دور خرشید می‌گردن، هشت سیار هست دیگه ما توی یه نقطه قرار گرفتیم که بهش میگن کمربند حیات

یعنی از این شانس بیشتر در واقع برای سعیر زمین پیش نمیتونسته بیاد که توی فاصله مناسبی نسبت به ستاره مادر قرار بگیره و در این حال پیرامونش هم وضیعتی وجود داشته بشه که بتونه جو زمین، جو سیار باقی بمونه جو به میزان رقیق و مطلوبش که بتونه حیات شکل بگیره

هیچ جایی رو تا الان در واقع بشر پیدا نکرده که توی کمربند حیات قرار گرفته بشه پیدا کردیم ما سیارهای فراخرشیدی رو پیدا کردیم ولی این که آیا اونجا حیات شکل گرفته یا نه وضعیت اتموسفیرش چطوره؟ آیا حیات کربانی درش شکل کرفته که ما از اونا هستیم یا نه؟ این از اون موضوعاتیه که چالش اساسیه حالا ممکنه بعضی بگن که در واقع داری بی خود میگی معلوم هم نیستش کی گفتش حال جای دیگه هم حیات وجود داشته بشه ولی من تصورم اینه که ما خیلی خوشناسیم که در واقع

تو بین این هشتا سیاره منظومی شمسی درست در یه جایی قرار گرفتیم که آب به صورت مایه میتونه قرار بگیره جب به زمین میتونه حفظ بشه اندازه زمین سیاره اندازش به گونه یکی میتونه اتموسفرش رو دروقع نگه داره قیل زته یه جوریه فاصله پرارت خرشید اونقدری زیاد نیست اونقدری کم نیستش که بخواد خیلی سر باشه یا خیلی گرم باشه و ما بردیم که روی کوره زمینی ولی خب از طرف این هم خب گن زدیم به کوره زمین دیگه این هم هست دیگه تو کلی زمین حیات هست توی اونا که انو ثابت نشده نشده

ما استثنائیم یعنی ما واقعا در یک موقعیت استثنائی قرار گرفتم خواهدیم اونجا که بودیم واقع نمی شدیم خب اصلا نبودیم اصلا حیاتی شکل نمی گرفتیم یعنی واقعا تو این همه کهکشان به نظره اگر رندوم هم حساب بکنیم و اگر با ویژگیای زمین بخواییم حساب بکنیم این همه ستارهی که تو کهکشان رای شیریه یه عددی در میده. من ها یادم نیست چقدره. ولی میگه که یه عدد قابل اعتنای از سیاره هست که مثل زمینن. احتمالا در واقع شبیه زمینن میتونه حیات درشون شکل بگیره.

حالا سؤال اینه که آیا اونجا حیات هست یا نه؟ این سؤال اساسیه اگه هست ما میتونیم باشون ارتباط بغرب کنیم یا نه؟ اگه ارتباط بغرب کنیم برنده ایم یا بازنده؟ این خود این یه سؤال اساسیه که اصلا دلمون میخواد که باشون ارتباط پاقر کنیم یا نه خواهد برو من شما مایلین باشون ارتباط پاقر کنید بلا ما الان دارم فکر میکنم من بدشانسم خیلی برای اینکه به زودی رخت بر میبندم از این دنیا نمیفهمم بلاخره حیات هست یا نیست من شما خیلی فضولم من شما نماخرشتی میشونم تنها حسرت زندگی می نه ببین حتما هست بر اینکه این کهکشانه

عظیمی که اصلا ما نمیتونیم انتهاشو اصلا تصور بکنیم فقط همین اینایی که حالا دارن راجع بهش تحقیق میکنن و یا میفرستن و یا اینا که نیست حتما هست به نظر منم بعیده که نباشه ولی ممکنه بوده مثل ما گن زدن بهش هبین رفته مثلا قلیاش یا قلیاش تازه داره توش عیاد شکل میگیره من اصلا ولی برام مهم نیست

که اونجا حیات هست اینجا یادم دارم فلانه ما خوششانس هستیم نیستیم حالا دیگه این شده دیگه حالا اینکه من بیام بگم نه اون قمم مهم نیست چون من در کمربند حیاتم میدونید مثلا بگم یا رو بارو جوابه جوابه جوابه نه به امون بده نمدم فلان شا بدشانسی بیاریم نمیدونم اونجا فلان شه ولی بعد بگیم نه عب نداره عوضش من تو کمروند حیاتم من رو گیرم تو حیات یعنی اصلا آخه نمیده بیپ بیپ ولی خوب بعد حال متقدم که شرایط بحرانی و سختیه و بعد مراحت بکنیم و واظب باشیم. این جمعه آخر هم مزهرف بود.

یه چیز دیگه شما خانه سینما استفاده دادیم No. o mandar شکست بردم بریم برخوادتون شکست نباختم من شکست خوردم من فکر می کردم که می رم اونجا و کارهای اساسی می کنم بعد که رفتم اونجا از ساختار اونجا شکست خوردم چون اصولاً کارهای اساسی نمیخواستم بکنن. میخواستم همطور روزمنده که بگذاره و حالا کاری به هر جهت. این نظر منه.

حالا من خیلی نمیدارم چه فرایندی تهشده برای این استفاده ولی خانه برو من یه جای اجکت کردن یا بیرون پرتاب کردن خودش هدم از توی هواپیمایی که داره سقوط میکنه توی جنگنده ها خلابان ها این کارو میکنن دیگه در آخرین لحظه یه جور در واقع پرهیز از چکست خوردنه دیگه آره آره مرسی از این مثال خوبی که زدی آره دقیقا

پرکیز کردم که شکست بیشتر از این نخورم یعنی چون ببین وقتی آدم تو سن منه بلاخرست میره بالا آدم عرضش پیدا میکنه زمان و وقتش یعنی هر روزش هر ساعتش به نسبت باقی مانده عمر مفیدش عرضش منتر میشه و بعد اینجا من فکر کردم وقتی که کار پیش نمیره

و از دران مانع به وجود میاد برای انجامش برای چی من باید بمونم اینجا میرم یه جایی دیگه میرم کار شخصی خدا میکنم میرم فیلم همون میسازم میرم بلاخره کارای مفید دیگه هست که میتونه آدم بکنه ولی خودم رو اجکت کردم البته کمکم شد به اجکت کردنم شانس رو در ناختون یه اتفاقی افتاد که

حالا همه فکر میکنم برای اون رفت ولی نه من دهم استفاده دارم چون من عزب قاتل داشتم خیلی کار رو هم کردم باید همه نصف کار موند و احساس کردم اینجا جایی من نیست چون من جایی که نتونم کار کنم و کار درست کنم و به بالم به کاری که کردم نمیمونم دیدم موانعی سر راه هست که توی خود خانه سینما خارج از خانه سینما نیست یعنی اول بعد توش درست بشه من دلشوره دارم برای این مملکت دوست دارم هر کاری عدس هم برمیاد بکنم که کل دنیا و ایران ما جای بهتری باشه بر زندگی، بر بچه ها، بر آینده و برای همین تو همه کاران به نوعی این

مفاهم و اصطلاح نکاتی هست که من راجبش دقدق دارم. به هرهای من سعی کردم تو همه کارام به نوعی هم سرگرم بشم بچه ها.

هم لذت ببرن هم بخندن و در این حال به طور غیر مستقیم برخی از فضایل اخلاقی و که همه مردم چه کچیک چه بزرگ باید اتمن اشتوجه کنن رایت بکنن همین ادالت خواهی مهربانی اشت همدلی با هم بودن احترام و عقاید مخالف آزادی هم هستم آزادی بله آزادی دقیقا خیلی خیلی چیزای زیادی باشه و بهشون منتقل میشه به نوعی تازه اگر هم نسل جدید محتویه که ما وش اندیشه های ما یا محتوی یا اون حرفایی که ما فکر بکنیم حرفایی خوب کلی علاقه من بهش نیستن عب نداره ما به زودی میمیریم هده از اون را حد میشونم ולאחרן נעס למה, נערפה חודש שומע

بیام حالا قصه بکرم که راجب من چه فکر میکنن من چه فکر میکنن بکنن من نراحت on a stone. Hi, I'm Raj Punjab. And I'm Noah Michelson, also from HuffPost. A new podcast that explores the all-too-human anxieties we have. Each week on the podcast, Raj and I pick up... And we're talking like legit... Experts. Doc. all-around superheroes. Check out Am I Doing It Wrong wherever you get your podcasts.

This podcast is brought to you by Aura. By the time you hear about a data breach, your information has already been exposed for months. On average, companies take 277 days to report a breach. That's nine months where hackers have access to your personal data. That's why we're thrilled to partner with Aura. Aura is an all-in-one digital safety solution that monitors the dark web for your phone number, email, and social security number.

sending real-time alerts if your info is found. It also includes a VPN, password manager, and data broker removal to help keep you safe. For a limited time, Aura is offering a 14-day free trial plus a dark web scan to check if your personal information has been leaked. All for free at Aura.com slash safety. That's Aura.com slash safety to sign up and protect your loved ones. That's A-U-R-A dot com slash safety. Terms apply. Check the site for details.

ورود جهانیار قربانی، کارشناس بخت تاریخی هم اکنون به رخیان و زنده ها. ورودو محکم تر بگو. یکم از اقف بیا جلو بگو. یعنی با بدنت بیا جلو یه خبر خوبا اعلام کن. حس باش رو قریب کچک داری. بیا بیا بیا. خب. آره آره. بدخش های لبالوچه رو ببند.

این تاری نمیشه یکی وروده وروده این لوت این تاریه وروده آهان بیا خب نخندونش دیگه خب بیا برودت داری؟ دیگه؟ دیگه نمیشونم بیا خبر خود بده بیا تو بگو باید چه ها و اصلا پلانی اومد یعنی این هم قد خبر خود بده نمیشونم ورود جهانیان قربانی، کارشناس بخت تاریخی، همه اگران به رخگر بازنده. همه اکین و نور اخیان وازنده ها حالی بود. شاد بودیم. بابا آدم مهم میداره میادوارد. مردم که نمیدوندن این از اول میختل مانشد. فکران جازه اومده.

خوب من میخوام قصه خانوم آزر شیوار رو تعریف کنم که ایشون بازیگره سینمای قبل انقلاب بودن حالا یه مقدم اگه بخوام بگم توی خونواده ای بودن که خیلی دلشون نمیخواسته بمونن زندگی سخ بوده و خیلی زود ازدواج کردن که از اون خونه در آقا برن و خب اون ازدواجه بدتر بوده یکم چون اون شوهره

احتیاد و داستانی میشه ولی از اون ازدواج حالا میاد بیرون در نهایتا یه دختری برش میمونه از ازدواج هیچ ده سالگی میره تو رادیو یه چند سال تو رادیو بوده یه مثلا روابطی اونجا پیدا میکنه دوستایی پیدا میکنه که وارد سینما میشه وارد سینما که میشه یه ده سال یعنی ده چل تا پنجا یه عالم فیلم بازی میکنه یه هم بیست و یکی دوتا فیلم بازی کرده و همجوری هی داشته معروفتر و مشبورتر و اینامه شده دیگه بهترین فیلمش هم سلطان قلب های که خیلی معروفترش میکنه با همه هم توی این دوره بازی میکنه belki iman verdi bazen konu baf

فردین بازی میکنه با به روز و سوک بازی میکنه با فردین اصلا تبدیل میشن به یه زوج هنری خلاصا این سلطان قلب هارو که بازی کربادی که خیلی معروف شده بود و اینا آخرهای دحره چل بوده یه مصابه میکنه با کیهان اون موقع برمیگه که من دیگه نمیخوام وازی کنم و من دیگه نمیخوام بازی کنم په یک کارش هم اینجوری میگره که میره در همه دانشگاه تهران یه روز و بحثات پهر میکنه میشنه چه سالی بوده که میره در دانشگاه تهران؟ نمشته بود 49

درست موقعی که من سال دروام دانشگاه بودم ولی من از همچین چیزی خبر ندارم دانشگاه تهران؟ نوشته بود باز دانشگاه تهران؟ خب منم دانشگاه تهران بودم خیلی چنین چیزی بود حتما ما میفهمیدیم خب میخوایی نگم دانشگاه؟ نه بگو نه با اینو روایت دیگه خیلی مشخص نیست مثلا یه روایت دیگه هم میگن یه جایی دیگه بوده تو بلنجک

چون خونش هم بلنجک بوده اصلا بلنجک اونجا بیابون بوده اون موقع خونه خودش هالی بلنجک بوده مسکر باخل جای پرته بوده حالا خلاصا که مطمئن نیستیم انگار از دستانه چشوری شبه ها فیلم برداری میرفته خونده از گره ایم آره خلاصا میره اونجا بسات پر میکنه و میشنه شکلات و آدم ها میبینن تحجاب میکنن خب جوونن و دانشه

جوان و اینا میشنسانش همه و همینجوری هم که فیلم برداری چه خواب چی شده و اینا که میگه به همه که نم هم به نشان اعتراض هلان اومدم اینجا آدم ها میاند و سوالا یه آدامسی میخرن و آدامسی میدن میگن اونو امزا کن و داخل دیگه معروف بود و اینه دیگه امزا میکنن و میره و

اون روزه خیلی روزه بدی میشه واسه چون که از بعد اون روز بایکوت میشه کاملا هم از طرف همکاراش و تیه کننده هاش هم اصلا هیچ که نمیاد پشتش باید چون اعتمالا وقتی یه نفری یه همچین تصمیم میگیره یه جماعتی مثلا راجبش بکردن بحث کردن مثلا تو مهمونی هاشون آره یه همچین حکتی بزنی مثلا به ایده خودش که نبوده بعد یک سال می روی مصاحبه ای میکنه و میگه که آره موساین یک سال همش خونه بودم و تنها بودم و خیلی هم بحال تنهایی و پرده اتاقمو کشیده بودم نمیدازم صبح شبه فلان

که بعد از این مصحبه تهیه کننده ها میان خیلی از این داستان بول میگیرند میگن این دیوونه است و پیر شده و داره که سی سالش پیشتر سی یه سالش پیشتر نموده اون موقع پیر شده افسرده شده که خب افسرده شده دراس هر همین یعنی از این چیزی که خوش گفته بود هی داشتن سو استفاده میگن چند تا تیه کننده هم میانین و میگن و هیچ کدا از همکارش هم تقریبا ازش مثلا هیچ حمایتی نمی کنن یک سال بعد مثلا ایراج قادری که خودش سردمدارای فیلم پارسیه فکر کنم اونم میگه و آره مثلا منم موافقم و

خلاصه این یک کاری میکنه که همه باهاش بد میشن و هیچ که هم پشتشو نمیگیره و خودش تصمیم میگیره خودشو ناپدید کنه و واقعا ناپدید میشه یعنی هیچ که ازش خبر نداره دیگه بعد از اون تصالحہ و توی دهه هفتاد آقای بهرام ویزای میره پیداش میکنه و میگه که من میخوام فیلم زندگی تو رو بسازم خودت هم یه بازی کن و میگه نه من از این فضایت خیلی دور شدم و دلم نمیخواد آره و بازی نمی کنه مگه های بیزه مستندساز بنا کرستم بخواهم نه اولی همچین پیشنهادین است که آره درامن روایت میگم آره درامن روایت میگم

بیشتر شنیده هست اخیل روایت ها راجب آذرشی واقعا یعنی مثلا اون روزنبه کیهانه که گفتم هست الان هستشو من دیدم جایی چیزی هست که آدم بازن دقیق تر مثلا دقیقا توی رادیو تراجدی یه قسمت داره در مورد خانم آزرشی با که کامل تر حالا همین داستانو تعریف کرد و باید جزیت خیلی بیشتر نه حفظ شما نیست بکرم که یک رفت که پاسنده داره من بکرم از سیره ها بگم چه ها جالبه بازیگر متینی هم بود نسبت به بقیه خیلی یه در واقع چیزی داشتیه وقاری داشت توی فیلم ها اینا

جالبه برم ببینم داستان چه بوده زنده است حاضرشن بله هنوز بس کده بود یا شایه شده بود که ایشون مارده یعنی خواهد کردن اینا نوزده هلا میشن چند سالشون میشه نوزده یعنی هشتاد و پنج سال هشتاد و پنگ سالشون الان. یعنی 11 سالم من با زکتر. بله. اما تولده سی هستم.

خانم برومن به نظر شما خانم آذر شیوه وقته؟ نه برای چه وقته؟ خب یه موقع احساس کرده اومده یه اعتراضی کرده تو زقش خورده و کلن همه چی رفتی رفتی کرده رفتی کرده برحال در یک زمانی احساس کرده دیگه نمیتونه به اون نوع فیلم ها، اون سینما، اون بازیگری ادامه بده و تصفیم گرفته دیگه انجام نده ولی این که اعتراض کرده رفته دم دانش که آدم سفرخته اون که خورده به نظرم عجیبه یعنی این که معمولا کسی این کار رو میکنه این حرکت رو میکنه که بیکار باشه

یعنی بهش کار ندن یعنی توی یک بسطلا وضعیت اینطوری برای اعتراض به سینما ایران کلی ربطی بینه این اعتراض و این عمل سیگار و چه میدونم شکولاتو آدامس نداره من اگر جای آزر شوا بودم میخواستم اعتراض کنم حتما ایک روش دیگه ای پیش می گرفتم یا با پول هایی که در آورده بودم یه فیلم می ساختم منظورم اینه که آزر شیوه الان اینطور که جهان می گه خیلی کار کرده یعنی مدتی ستار اول بوده و بالاخره درامت داشته این می توی نسته این کار بکنه 나라 나라 나라 Amém. ¡Ay, qué bueno!

خانم برومن مرزی برومند بودن کار سخته نیشت خسته نمیشیم بعضی وقتا؟ جدی میگم چون یک آلم چشم جلوه شماست شما هر جملهی کلمهی بگین یه ها ببین یا مثلا نمیتونین اون چیزی که واقعا احساس خودتون رو بگین انقدر جذابه انقدر جذابه گاهی خیلی جذابه گاهی توی شرایطی نه تو ما خواهی فرار کنی ازش تو حالا تو توی شرایطی یه مشکلی داری یا نمیدونم حالت خوب نیست ولی تو همواره باید آماده باشی با مردم خوب برخورد بکنی یه روز داشتم تو خیابون میرفتم یا آقای مثلا پنجا شهد ساله؟

که به قیافهش نمیمرده ظاهرن گدا بود دیگه. گدا ها الان خیلی جیگولو شدن. شیک شدن. آره. بعد دنبال من میمیم بکنه خانم خانم سبتو من بده. خانم خانم سبتو من بده.

من هم محله داشتم همتون رفتم گفت خانم مرزه برو من صد تو هم بده من خلا هم گرفتم با بردرم هم بودم بایستادم یه نگاهی کردیم پنجه ها تومن بهش دادم یه نگاهی کرد به پنجه ها تومنه گفت اگه اعترام خانوم بود ست تومن داد خوهرتون بای خدا خیلی بار نمک بود دادم بهش شما پنجا دیگه دادیم من این حرفایی که شما زدین راجب نباختن یا شکست نخوردن شما یا اون چیزهایی که راجع به خودتون گفتین که چقدر دارین با خودتون مبارزه میکنین خیلی وقتا من حالا که خاطره میخوام بگم شاید بی رب باشه ولی حالا تش نمیدانم یک جمعش میکنم

بعضی ها مثلا ممکنه به من بگن که اه تو چقدر خاطراتت مثلا راجبه مثلا این دختره اون دختره اینا من به نظرم شما همه تون دارین فقط نمیگین ولی من میگم دیگه من اینجوری هم که میام میگم حالا هرکی هم خیلی خوب بود و من خیلی خوب تحمل می کرد خیلی دوران بسیار عالی رو خوبی داشته اون اواخرش اینا قرار شد که مهاجرت کنن از ایران برن.

هم ناراحت بودم هم اینکه خب مثلا رابطه طولانی میشه یه ذره فرسایشی هم میشه مثلا برای آدم و اینو ولی استقبال کردن نه استقبال نه ولی مثلا دیگه خیلی طول هم شد ولی حالا خیلی دوستشی داشتم و دارم هنوزم بعد این یه جایی میرفت تمرین تاعت میکرد و گفتش که میایی بریم تمرین تاعت رو اینو گفتم آره چبه که نگو من میخوام اونجا با پیانو شدم چون ها که هم پیانو میزد خوبم میزد

پیانک الاسک هم میزد. بعد رفتیم اونجا بعد یه سری آدم داشتن مثلا تمری میکردن، تمری بیان میکردن، تمری بدن میکردن، داشته هم هم حرف میزدن، های جا اکتیب و جالبی بود بعد گفتش که راستی این قطعه را که من تازه یاد گرفتم و اینا بزنم گفتم آره آره حتما بزن خیلی خوشم میاد بزن نشست پشت پیانو Geerde God.

با کنم دو نفر دارم یه دختر این برداره جیمناستیک و اینا بود خیلی جالب به نظرم و اون دختره چقدر قشنگ تمری میکرد خیلی قشنگ بود بعد من قرخ شدم دوست دخترم داشت میزد و اون شخص که داشت اون حرکات رو انجام میدن من اصلا محف شدم انگار که مثلا یه سحنه نما

این داره میزنه یک نوری افتاده و چراقه مثلا نیمسوز شده بوده نیم سوزیش کمک داشت بگرد به اون سحن و انگار یه زن با شکوه خیلی Vaman, احساس کردم که من عاشق اون دختره شدم انقدر عجیب بود اون لحظه و گفتم و نمیدونم پیانو زدن این دوستم تحصیل داشت اون واقعا حرکاتش خیلی باحال بود یهو صدای پیانو قد شد گفت چطور بود؟ گفتم کی؟ گفت این که زدم گفتم آها ببین باورت نمیشه چقدر خوب زدی گفت جده میگفتم آره بابا بعد گفتم اون کیه؟ اون که داره تمره میکنه گفت اون دوست همه رستی گفتم چقدر

کارش با حاله و اینا گفت آره بعد رفتیم سلام کردیم و سلام اسم تو چیه من فلانی هم و اینا اومدیم بیرون اومدیم و رفتیم و گذشت زمان و دوستاختر من رفت دوستان خودار من که رفت Fardos.

من گفتم خواب اونجا کجا؟ آره رفت دیگه باید تصدیم طبیعت آره آره بعد دیگه گفتم خوب من کهی رفتم اونجا؟ سه شنبه چه ساعتی رفتم؟ ساعت چار اونجا چیز که دوباره سه شنبه رفتم اونجا به اخلا راد آدم میگه کی رو دیده زمان خوشش اومده اون موقع اماره رفتم اونجای دارم اونا هنوز دارن تمرین بیان میکنن اونا دارن تمرین روی دارم فرابقه هنوز هم اونا دارن حرفی زن خلاصه فقط اون چراغه رو عوض کرده بودن و اون شخص هم هنوز داشت که اون تمرینه به خصوصشو میکرد

بعد سب کردم و اینا که تمرینش تموم شه بعد اون موقع هم که نگاه کردم نه اون موقع که اومده بودم خیلی تمرینه تأثیر بزارتری بود فکر کنم بخوادرم اون پیانوه بود که آره بهش میزده خلاصه رفتم هم آره منتظر شدم تموم که شد رفتم گفتم سلام چطوری من به عزد من رو یایت رو گفتم آره آره آره با فلانی اومده بودی گفتم آره گفتم چطور حالش خوبه؟ گفتم حالا من نمیدونم اون که رفت دیگه گفت یعنی تموم شداری؟ آره همه اچقی تموم شد مطمئن باش که تموم شد پر گفت خوب اونی برم که حالا خیلی هم ناراحت نباشه

من دیگه ببشت گفتم که تو چگاره ای امروز امشب گفتش که من کاری ندارم گفتم اتفاقا منم تا آخر شب خالی خالی فیری میخوایی بریم بیرون بشینیم و یا گپی بزنیم و اینو گفت آره حتما چرای که نگفتم وای چقدر عالی گوه ببین اتفاقا خیلی هم من دلم میخواد ببینم هم دوست بسرم خیلی عاشق توه و گفتم که

گفتم که خب ببین من الان که فکر میکنم فکر کنم من یه کاری داشتم یادم رفته و خیلی کار مهمیه و من باید برم این کارم رو بهش رسیدگی کنم طورم حالا ما ایرادی ندارم و بعدا هم رو ببینیم گفت نه نه نه برو و من اومدم بیرون و برم به کارای خیلی مهمی که ندارم رسیدگی کنم خیابون فاطمی بود اون بالتر از اون میشه گلها

داشتم شروع میکردم تو میلون گل ها و سمت فاطمی قتم میزدم با یاد اون کسی که رفته این کسی که میست و کارهایی که ندارم همچه قدم زدم قدم زدم قدم زدم و به این تنهایی عجیبی که یهو حس کردم که اومده روم فکر کردن مدتی را رفتم. و بعدها به یک نتیجه بزرگی رسیدم. من خیلی معذرت میخوام از اون دوست دخترم. بخواد اینکه اون روزون اتفاق افتاد. من آدم زیاد خواهی بودم.

Asun اون شخصیم که اونجا تمریم میکردم و حذرت میخوام از همه آلم من مهزارت می کنم از دوست را سرشم مهزارت خب جسم برای مهم نبود و بعد به این فکر کردم که چه اتفاقی افتند خیلی عجیب بود هنوزم که هنوزه میام با ماشین از اونجا رد شم باز دلم به درد میاد برای اون عصر عجیب که از اونجا رد شدم و به نظر من چقدر باحاله که آدم ها یه چیزی که بخواهم من حرفای کلیشه بزنم تو وقتی که همه رو با هم میخوای به هیچ کدوم نمیرس

یعنی ما به نظرم باید تصمیم بگیریم که همه رو باهم نخواهیم من امیدوارم همه آدم ها یه میدون گل هایی داشته باشن تو شهرشون که وقتی از جلوش رد میشن بفهمن که همه چیز رو باهم نباید بخواهیم منظورم آدم نیست منظورم همه چیزه یعنی مثلا من فهمیدم که من نمیتورم بهزاد عمرانی رو بخوام و همون جوری هم بخوام که با شلوارک و دنپایی برم آشقاله بندازم و کسی نفهمه که منون بهزاد امرانی هم

خب من باید انتخاب کنم که من یا باید این باشم یا باید اون کسی که میره صبح سر کار اصبر میگرده شبم که با چلوارک و دنپایی میره آشقاله میدازه کسی اصلا نمیدونه کی هست چی هست این تو باید انتخاب کنید یکی از دوستان گفتش که پدر من الان دستان ما آوردم نزدیک هم انقدر تو زندگیش خواسته که لذت ببره و انقدر هم شکست و تلخیش رو حس کرد بعد الان دستامو از هم کامل باز کردم که بعضی هم انقدر دوست دارن لذت ببرن و همه چیزو داشته باشن و اونقدر هم سختی و شکست و تلخی باید حس کنن

این دوست من دستشو بین این داتا آورد و گفتش که من اینقدر انتخاب کرد که اینقدر خوشی کنم اینقدر تلخی داشته باشم حالا اون حرف میدونه گلها اینا رو زدم اخیرن یه دوست دیگم یه شعری به معرفی کرد از نازم حکمت که من الان دیگه نمیخوام با این جمله که شاید اون اتفاق لعنتی بیافته و از این هر current episode of که منو یاد اون میدونه و برای تموم شدن این اپیزود میخواستن که مثل همی که دوستم به من هدیه دارم پنجاه هزار و رومان و قیره خواندم پنجا هزا پنجاه هزار بار خشقش بی جان آنها را زیر کفش هایم احساس کردن Berkafe.

و در نکه انگشتانم دیدن برگریزان باز هم دلم را به درد می آورد. پرگ ریزان در بالوار اگر بل مطمئن Design Job Books app. Pejo. اگر هوا افتاوی باشد به خصوص اگر آن روز خبر خوشیده دوستی شنیده باشه اگر آن روز قلبم درد نگرفته باشد. Pejos. اگر آن روز یقین داشته باشم که آن که دوستش داریم Espejosos. I روز با انسانها و با خودم آشدی باشد.

دیدن باگریزان دلم را به در پرک ریزان در بلو گروه آگاه ارائه دهنده خدمات جامعه در بازار سرمایه است و نزدیک به بیس ساله گده سرمایه است جمعه رو کامل کن خواهد؟ گفتم سرمایه است دیگه؟ آقا اصلا شما چطور داریم من ایراد میگیری؟ من بدانی کیم؟ من میشه خانم برو من الان دوره دیدم. بند خدا. راست میگه. کلید الان آموزش دید. آه اصلا باید زدیر رو اجازه. آه اصیح و شما یه جمله میگم بگو. պեգիտ հիչը սող է զիվայի։ Anakasya ay mahala sa radio.

چه صفحه زیبایی؟ اصلا افتضا حس نداره، آکسان ها رو بلد نیستی من نمیدونم حس برو عقب یا جلو پیخو کنو پیخو کنو پیخو کنو پیخو کنو پیخو کنو پیخو کنو پیخو کنو آگاه کارش رو با ارائه خدمت کارگزاری در حوضه بورس شروع کرده و در حال حاضر بیش از پنجاه میلیارد هزار. بیش از پنجاز هزا ملیار تومان در حال حاضر میشه از پنجاه هزار میلیار تومان سرمایه تحت مدیریت داره و خدمات جامعی در حوزه های مختلف مثل کارگزاری بورس، اراغ بهادار، کالا و انرژی، بیمه

مدیریت ادارهی، ثبتگردانی اختصاصی، تأمین مالی و آموزش در حوضه بورس ارائه می دهد. همه کنین می کنن؟ اتفاق همین نکته اگر دعوانه می کنین بگرم که همین نکته مهمی که دارن این که کار آموزش هم انجام می دن.

همه تا خموات داخل یک ثبت نمیذاری یه جار رو سکه می گیری یه جار رو دولار می گیری یه جار رو ملک می گیری خلاصه ثبت گردنی می کنم برای دوگر آها پس ثبت گردنی یعنی من فکر اونه پس قضیه تخمه مرغاست بهتره که برم ویب سایتشو ببینن همین قد بگید شما کافیه آره منم میان برم چون من گرم فرم اینشالا اگه حالا ما که بولشو نده برم اگه اونو دارن برم تو سایتشو مجدگان اتفاهم برای نسل ما ها که خیلی چیز کار بلد نیستیم شما نسله تو اصلا با من یکی نکنه

من تینیجم برای سر میگذار کردن کار درستیه درست پس بهتر که باید به سایتشون سر بزنید و اعتراض لازم رو به دست بیارید www.aga.com کار دیگه بر بکنم؟ همین آهنگ عیدو بخونی و بریم دیگه And that's all This podcast is brought to you by Aura. Imagine waking up to find your bank account drained, bills for loans you never took out, a warrant for your arrest, all because someone stole your identity. Hackers aren't waiting.

Why are you? That's why we're thrilled to partner with Aura. Your personal data is a goldmine for hackers. and Aura helps lock it down. Aura monitors the dark web, blocks data brokers from selling your information, includes a VPN for private browsing, and a password manager to secure your accounts before criminals break in. For a limited time, Aura is offering our listeners a 14-day free trial plus a dark web scan to check if your personal information has been leaked.

All for free at Aura.com slash safety. That's Aura.com slash safety to sign up and start protecting yourself and your loved ones. That's A-U-R-A dot com slash safety. Terms apply. Check the site for details. Did you know that parents rank financial literacy as the number one most difficult life skill to teach? Meet Greenlight, the debit card and money app for families.

With Greenlight, you can send money to kids quickly, set up chores, automate allowance, and keep an eye on your kids' spending with real-time notifications. Kids learn to earn, save, and spend wisely, and parents can rest easy knowing their kids are learning about money with guardrails in place. Try Greenlight risk-free today at greenlight.com slash listen. Hey guys, welcome to Giggly Squad. A place where we make fun of everything, but most importantly, ourselves.

I'm Paige DeSorbo. I'm Hannah Burner. Welcome to the squad. Giggly Squad started on Summer House when we were giggling during an inappropriate time. But of course, we can't be managed. So we decided to start this podcast to continue. We will make fun of pop culture news, we're watching, fashion trends, pep talks where we give advice, mental health moments, and games and guests. Listen to Giggly Squad on Acast or wherever you get your podcasts.

Acast helps creators launch, grow, and monetize their podcasts everywhere.

This transcript was generated by Metacast using AI and may contain inaccuracies. Learn more about transcripts.
For the best experience, listen in Metacast app for iOS or Android
Open in Metacast